http://atm733.ir/?ref=1394459779 تانیا
 
درباره وبلاگ


زندگی زیباست زندگی آتشگهی دیرینه پا برجاست گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست ، ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 53
تعداد نظرات : 25
تعداد آنلاین : 1



تانیا




 

 

دلم کرده امشب هواي شراب

شرابي که از جان برآرد خروش

شرابي که بينم در آن رقص مرگ

شرابي که هرگز نيابم بهوش

مگر وارهم از غم عشق او

مگر نشنوم بانگ اين چنگ را

همه زندگي نغمه ماتم است

نمي خواهم اين ناخوش آهنگ را

دل از سنگ بايد که از درد عشق

ننالد خدايا دلم سنگ نيست

مرا عشق او چنگ اندوه ساخت

که جز غم در اين چنگ آهنگ نيست

به لب جز سرود اميدم نبود

مرا بانگ اين چنگ خاموش کرد

چنان دل به آهنگ او خو گرفت

که آهنگ خود را فراموش کرد

 




دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:دلم کرده امشب هوای شراب, :: ::  نويسنده : شیوا

باران که می بارد...
باید آغوشی باشد...
پنجره ی نیمه بازی...
موسیقی باران...
بوی خاک...
سرمای هوا...
گرمای عریان عاشقی...
صدای تپش قلب ها...
باران که می بارد...
باید کسی باشد...



پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:باران, :: ::  نويسنده : شیوا

زمستان نیز در این برفِ بی‌پایان
پیر خواهد شد.
همین جا بمانید
کنار هم که باشیم
گرم خواهیم شد.


پراکندگی خوب نیست
پراکندگی
سرآغازِ سرمایِ بی‌رحم زمستان است.
شک نکنید
بحثِ بی‌دلیلِ بعضی‌ها
به جایی نخواهد رسید.


زندگی
همین است
در این برفِ سرخِ مایل به سرخ.

                                                                                       سید علی صالحی

 


شنبه 1 مهر 1391برچسب:سید علی صالحی , :: ::  نويسنده : شیوا

ده ستم برد بو چلی داری،
له تاو ئازار لق داچله کی
که ده ستم برد بو لقه که،
ناو قه دی دار که وته هاوار
که باوه شم کرد به قه ددا،
خاک له ریه وه له ژیر پیم دا،برد نالاندی!
که دانه ویم خولم هه لگرت،
گشت کوردستان زریکاندی...



سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:شیرکو بیکه س, :: ::  نويسنده : شیوا
میانِ کتاب‌ها گشتم

میانِ روزنامه‌های پوسیده‌ی پُرغبار،
در خاطراتِ خویش

...در حافظه‌یی که دیگر مدد نمی‌کند
خود را جُستم و فردا را.



عجبا!
جُستجوگرم من
نه جُستجو شونده.


من این‌جایم و آینده
در مشت‌های من.

احمد شاملو



یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:تانیا , :: ::  نويسنده : شیوا

کتاب تازه منتشر شده :

رقص سایه‌ها در باران

 
 
 
نویسنده: 
 
 

قهرمان قصه که روی سطری از قصه خوابش گرفته است، بیدار می‌شود و می‌گوید: «من که حاضر نیستم قهرمان قصه‌ای باشم که اسمش را نمی‌دانم.» با وجود آن‌که می‌دانم چنین کاری مرسوم نیست که هنوز برای قصه‌ای که به آخر نرسیده عنوانی تعیین کنند، اما برای آن‌که قصه‌ام قهرمانی داشته باشد، مجبور می‌شوم از همان ابتدای کار عنوانی برای آن دست و پا کنم، البته نه هر عنوانی، بلکه عنوانی که قهرمان قصه‌ام قبول داشته باشد. کمی فکر می‌کنم و بعد با خط عجیب و غریبی که خودم هم به‌زور می‌توانم بخوانم، روی گوشه‌ای از بلیت اتوبوس عنوان قصه‌ام را می‌نویسم.

عرضه مجموع داستان رقص سایه ها در باران در کتاب فروشی زاگرس کامیاران تلفن :0872.3530887 

لینک خرید و معرفی کتاب در نشر قطره

http://nashreghatreh.com/book/2352-%D8%B1%D9%82%D8%B5-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86.html



سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:رقص سایه‌ها در باران, :: ::  نويسنده : شیوا

ده می کوچ باره که ت ناچی له یادم

دلم سوتا له دوریت بیره دادم

له وه رزی پاییزی دوریت گولی من

گه لاکه ی هه لوه ریوی ده ستی بادم

به بی تو ته یره که ی بی ئاسمانم

که مانگ ئه مری له شه و گاری ژیانم

چله ی زستانی دوری چاوه کانت

هوروژمی سه د کریوه ی خسته گیانم

له شاری پر له مه رگا ژیاوم له خیالت

له وه رزی پاییزی دل له کی بگرم حه والت

به بی تو من له ئه م شاره غه ریبم

دلی ته نگم په روشی کوچی تویه

له چاوی ئاسمان فرمیسک ئه باری

ئه ویش وه ک من گولم دل ته نگی تویه

له ناو گیژاوی خه م  دا بلا بگریم بنالیم

خه زانی دوریه که ی تو ئه ژاکینی خیالم

                                                 

شعر از : جبار شافعی زاده

خواننده : اکبر اسدی

لینک دانلود آهنگ

-لینک مستقیم(فرمت wav است)      

http://loxblog.com/music/tanya68.wav


2-لینک مدیا فایر (فرمت mp3 است)   
  http://www.mediafire.com/?x42mx684y8yry43


3-دانلود مستقیم(فرمتmp3 nhog thdg زیپ شده)               http://mkurdan.org/uploads/zip/2063043720.zip


پنج شنبه 29 تير 1391برچسب:اهنگ بسیار زیبا, :: ::  نويسنده : شیوا
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دستِ زیبایی را خواهد گرفت.
روزی که کمترین سرود بوسه است و هر انسان
برای هر انسان برادری‌ست.
روزی که دیگر درهای خانه‌شان را نمی‌بندند
قفل افسانه‌یی‌ست و قلب برای زندگی بس است
.



چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:زندگی, :: ::  نويسنده : شیوا

من له‌ ئێواره‌کانی ئه‌م شاره‌

     له‌ سینگه‌ شه‌قاره‌که‌ی شه‌قامه‌کانی

              له‌ بای زریانی پاییزی

                    ده‌ترسم!

                            رێگای ماڵم لێ ون بووه‌...

 

   من له‌ تاپوه‌کانی خه‌وی یاسه‌مین

             له‌ لای لایی بێ دایکی باران

                   له‌ هه‌تیو بوونی خه‌یاڵه‌کان

                  ده‌ترسم                          

                          رێگای ماڵم لێ ون بووه‌...



سه شنبه 27 تير 1391برچسب:ده‌ترسم , :: ::  نويسنده : شیوا

خیابانها عبور سرد خستگی هاست.
با تن هائی كه عشق را.
با زخم معامله كرده اند.

دیگر كسی در كنار خیابان.
به گل سجده نمی كند.
و پرواز شاپرك را دوست ندارد.
درخت را نمی شناسد.
و دلدادگی گنجشگان را نمی فهمد.

دیگر كسی بهار را به یاد ندارد.
و درختان سیب را.
و شكوفه های نارنج را.

برایش پرنده بی معنی ست.
گل مفهومی كسالت آور دارد.
مهربانی واژه غریبی ست.
وعشق
تنها عبور تند از خیابانهاست.
عبور سرد تنهائی"افسوس".



دو شنبه 29 خرداد 1391برچسب:خیابانها, :: ::  نويسنده : شیوا

تو شاهکار خالقی....

تحقیر را باور نکن....

بر روی بوم زندگی هر چیز می خواهی بکش.......

زیبا و زشتش پای توست......

تقدیر را باور نکن.....

تصویر اگر زیبا نبود.......

نقاش خوبی نیستی . . . .

از نو دوباره رسم کن.......

تصویر را باور نکن....

خالق تو را شاد آفرید.....

آزاد آزاد آفرید......

پرواز کن تا آرزو........

زنجیر را باور نکن........



پنج شنبه 25 خرداد 1391برچسب:باور نکن, :: ::  نويسنده : شیوا

دیـــروز ، همیـــن حَـوالـــی
زلـــزله ای آمــد...
حـالا همـه حـالـَمــ را می پـُرسند !!!
بـی خـبـر از اینـ ـکـه " مــَن"
بـه ایـن لـرزیـدنـهـا
سالهـاسـتــ کـه عـادتـــ کـَرده امـــ...
بـه لـرزشـهای شـَدیدِ شـانه هایـَمــــ
و تـَـرَکــ ــهای عمــیــقِ قــلــبــمـــ ...
امـّـا هنـوز " خـــوبَـــم !!! "



یک شنبه 14 خرداد 1391برچسب:دیروز, :: ::  نويسنده : شیوا

روزها یم گذشت

اما

روزگار از من نگذشت!

اما

من از روزها و روزگار گذشتم

بگذرید از من!



یک شنبه 14 خرداد 1391برچسب:از من بگذرید , :: ::  نويسنده : شیوا

قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب.
دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند.


قایق از تور تهی
و دل از آروزی مروارید،
همچنان خواهم راند
نه به آبیها دل خواهم بست
نه به دریا ـ پریانی که سر از آب بدر می آرند
و در آن تابش تنهایی ماهی گیران
می فشانند فسون از سر گیسوهاشان


همچنان خواهم راند
همچنان خواهم خواند
«دور باید شد، دور.
مرد آن شهر، اساطیر نداشت
زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود
هیچ آئینه تالاری، سرخوشیها را تکرار نکرد
چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود
دور باید شد، دور
شب سرودش را خواند،
نوبت پنجره هاست.»
همچنان خواهم راند
همچنان خواهم خواند


پشت دریاها شهری ست
که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است
بامها جای کبوترهایی است، که به فواره هوش بشری می نگرند
دست هر کودک ده ساله شهر، شاخه معرفتی است
مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند
که به یک شعله، به یک خواب لطیف


خاک موسیقی احساس تو را می شنود
و صدای پر مرغان اساطیر می آید در باد

پشت دریا شهری ست
که درآن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند.

پشت دریاها شهری ست!
قایقی باید ساخت . . .

"سهراب سپهری"



شنبه 13 خرداد 1391برچسب:قایقی خواهم ساخت , :: ::  نويسنده : شیوا

اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه!
گفت: حاج آقا یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه
گفتم: اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم
گفت: من رفتنی ام!
گفتم: یعنی چی؟
گفت: دارم میمیرم!
گفتم: دکتر دیگه ای.. خارج از کشور؟
گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد!
گفتم: خدا کریمه، انشالله  که بهت سلامتی میده
با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بمیرم خدا کریم نیست؟
فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گول مالید سرش
گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟



ادامه مطلب ...


یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:من رفتنی ام, :: ::  نويسنده : شیوا

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد